به هر حال حاوی همه این اندیشه ها هستم. مخلوط چیزهایی برگرفته از دکارت، سقراط، ویتی، پوپی و غیره و نیز انیشه های مرتبط با هنر، طبیعتا دین، اندیشه فیزیکالیستی و غیره.
چون از اینها یک سابقه ذهنی در من هست، پس متناقض نیست اگر بگویم همه آنها باهم هستم. چون من بعد از آن ها هستم، پس حاوی همه آنها هستم- پس همه آنها هستم.
(مثال: من هم راست و هم چپ هستم پس نه راس و نه چپم. نه اینکه وسط باشم هر دو هستم و همیچکدام را به صورت فقط نیستم)
توجه کنید که ممکن است یک اندیشه اخیر، اندیشه های پیش از خود را در بر بگیرد و هیچ کدام هم نباشد. می تواند آنها که با او متضاد هستند را برای نقدشان بیان کند
اما چیزهای دیگه ای هم هست که باشم. امروز دیگر یک آدم، همان عقیده اش نیست. لااقل من عقیده ام نیستم چون رابطه من و عقیده ام یک به یک نیست. می تواند یک به چند باشد.
عقیده من به کنار، دارم سعی می کنم بدون دخالت دادن عقیده ام فکر کنم
4 Comments:
You are composed of your genetics and your environmnt
چقدر خوبه که ادم بتونه بدون دخالت دادن عقیده اش فکر کنه و اگر عقیده اش رو در افکارش دخالت میده اونو برای خودش نگه داره و به دیگران تحمیل نکنه
خوبه ولی آیا میتونم؟
خوبه ولی آیا میشه؟
نه - ولی باید سعی کرد
خوبه اما افسانه است
اما چیزی است که "کم"ش هم مفید هست
are dekhalat nadadane aghide va mohemtar az aan ehsas dar afkar kheili sakhte!amma khastan tavanestan ast
Post a Comment
<< Home